سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 

3- فناوری: مفاهیم پایه و کلیات

از مجموعه تعاریفی که در لغت‌نامه‌ها[12]ذیل عناوین «فن»[13] و «فناوری»[14] ذکر شده است چنین استنباط می‌شود که «فن» یا فنون به معنای مهارتها و توانمندیهایی است که از طریق آموزش و تجربه کسب می‌شود، مانند فنون ساخت مته حفاری یا فنون مدیریت پروژه‌های بزرگ نفتی.

استفاده از دستاوردهای علمی برای حل مسائل کاربردی در صنعت، مدیریت و تجارت و همچنین برای نوآوری در ساخت محصولات و ابزارهای فنی را می‌توان فرآیندهای فناوری[15] تعریف کرد، مانند فرآیندهای فناوری برای ازدیاد برداشت از مخازن نفتی و یا برای ساخت مته‌های حفاری با ویژگی‌های جدید و کارایی‌های بالاتر. فناوری در بستر علوم طبیعی[16] شکل می‌گیرد زیرا که علوم طبیعی به سؤالات مرتبط با چگونگی و چرایی وقوع پدیده‌ها پاسخ می‌دهد و توجه فناوری بر ساخت محصولات و یا تحقق ایده‌ها در عمل است. به عبارت دیگر، علوم طبیعی چیزهای جدیدی را کشف می‌کند و یا تجربیاتی را به زبان علمی توضیح می‌دهد در حالی که فناوری عملاً از دستاوردهای علوم طبیعی استفاده کرده و آنها را به فرآیند‌ها و محصولات کاربردی مفید و قابل عرضه در بازار تبدیل می‌کند.

  در گذشته، فناوری معمولاً به معنای «تحصیلات فنی»[17] به کار می‌رفت. به عنوان مثال، هدف از تأسیس دانشگاه MIT[18] یا «مؤسسه فناوری ماساچوست» در آمریکا در سال 1861 میلادی آموزش و پژوهش در حوزه‌های فنی بود. در برخی موارد نیز از واژه فن و فناوری در جایگاه مناسب خود استفاده نمی‌شد. به عنوان مثال، تأسیس دارالفنون در سال 1230شمسی (1268 هجری قمری یا 1851 میلادی)‌ در تهران اساساً به منظور آموزش و پژوهش مسائل فنی و انتقال فناوری نبود.[19]

  تا اواخر قرن نوزدهم مخترعان و مبتکران بزرگ صنعتی در کارگاه‌های صنعتی خود به فناوری‌های جدید دست می‌یافتند.[20] از اوایل قرن بیستم، سهم قابل توجهی از اختراعات و ابداعات صنعتی در بخش‌های تحقیق و توسعه (R&D)[21] شرکت‌ها به صورت کاملاً سازمان یافته شکل گرفت و به سرعت رشد کرد، هرچند که امروزه جایگاه خلاقیت‌های فردی حتی در چارچوب سازمانهای تحقیق و توسعه را نمی‌توان نادیده گرفت. به هرحال، شرکت‌های بزرگ مهندسی و صنعتی با برخورداری از توان مالی بالا، مدیریت‌ مبتنی بر دانش و بهره‌برداری از نیروهای انسانی، دسترسی به تجهیزات و ابزارهای فنی پیشرفته و شبکه‌های بازاریابی توانسته‌اند فناوری را متناسب با نیازهای بازار به خوبی توسعه دهند.

  جایگاه فناوری در سطح اقتصاد کلان حائز اهمیت فراوان است. امروزه بسیاری از نظریات رشد اقتصادی مبتنی بر «فناوری‌های درون‌زا»[22]است که طبق آن، فناوری‌های جدید توسط نیروهایی که در درون اقتصاد ملی شکل می‌گیرد و نسبت به قیمت و هزینه حساس است، توسعه می‌یابد (آقیون و هویت،1997)[23]. بدین ترتیب، برای فناوری بازاری شکل گرفته‌است که عرضه کنندگان و تقاضاکنندگانی دارد.

«بنگاه‌های مشاوره فنی»[24] یکی از بازیگران اصلی در سمت عرضه هستند که بنگاه‌های متقاضی فناوری‌های پیشرفته را در کسب فناوری‌های مورد نظرشان یاری می‌کنند. خرید «پروانه بهره‌برداری»[25] از ابزارهای مناسب برای مبادله در بازار فناوری به‌ ویژه در کشورهایی است که ثبت اختراعات برای حمایت از «حقوق مالکیت فکری»[26] رواج بیشتری دارد. بدین ترتیب، فضای مناسبی برای قیمت‌گذاری «دانش فناورانه»[27] ایجاد می‌شود.

ناگفته نماند که «عدم تقارن اطلاعات»[28] یکی از کاستی‌های جدی و از عوامل اصلی شکست در این بازار محسوب می‌شود[29]. به‌هرحال به‌نظر می‌رسد که بنا به ماهیت توسعه فناوری، دخالت دولت در این بازار به‌صورت اعطای یارانه برای رشد تحقیقات در علوم محض و فراهم کردن زمینه‌های مناسب برای کاربردی شدن این علوم و همچنین برای توسعه فناوری‌هایی که اثر «سرریز»[30] قابل ملاحظه‌ای برای طیف گسترده‌ای از صنایع را دارند، کاملاً ضروری است.

  در توسعه فناوری، مطالعه رابطه علم و فناوری از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. از دیدگاه تاریخی، به‌نظر می‌رسد که بعد از انقلاب صنعتی، رابطه علم و فناوری به‌تدریج تقویت شد هرچندکه به لحاظ نظری بررسی رابطه علیت بین این دو از مباحث بحث‌انگیز است. به عنوان نمونه، در دهه 1870 میلادی دانشمندان علوم طبیعی نشان دادند که باکتری علت بسیاری از بیماریهای عفونی است آنگاه فناوری‌های مناسب برای پیشگیری از بیماریهای عفونی رشد کرد. در مواردی نیز پیشرفت‌های فناوری جلوتر از توسعه دانش نظری بوده‌است.

صنعتگران برای قرن‌ها فولاد را با درجات مختلف از کیفیت تولید می‌کردند بدون آنکه دانشمندان علوم طبیعی به لحاظ علمی شناخت کافی از ویژگی‌های فولاد داشته باشند. حتی پیشرفت‌های قابل ملاحظه در ساخت فولاد در دهه‌های 1850 و 1860 میلادی در اروپا، صرفاً ناشی از رشد فناوری تولید فولاد بود بدون آنکه پیشرفتهای علمی لازم در «علوم مواد»[31] ایجاد شده باشد.

تاریخ علوم و فنون نشان می‌دهد که در بسیاری از موارد، پیشرفت‌های فناوری در حوز? صنعت، الهام بخش دانشمندان علوم طبیعی بوده است که بتوانند سازوکار آن فناوری‌ها را در حوزه مطالعات نظری توضیح دهند.

  با رشد علوم و فنون، رابطه علیت بین این دو به نفع علوم تغییر کرد زیرا رشد فناوری در سطوح بالاتر مستلزم توسعه علوم نظری است. از این‌رو مدلهای خطی توسعه فناوری شکل گرفت. در این مدل‌ها فرض بر این است که نخست علوم محض یا پایه رشد می‌کندکه به رشد علوم کاربردی منجر می‌شود و آنگاه رشد فناوری صورت می‌گیرد. بررسی مدلهای توسعه فناوری خارج از حوصله این مقاله است اما به همین قدر اکتفا می‌کنیم که حتی در قرن بیست و یکم، و علی‌رغم حقایقی که در مدل‌های خطی توسعه فناوری وجود دارد، نباید تأثیر رشد فناوری در توسعه علوم محض و کاربردی را نادیده گرفت. پیشرفت‌های جدید در علم نجوم بدون توسعه فناوری در ساخت تلسکوپ‌های پیشرفته ممکن نبود و این وابستگی همچنان ادامه خواهد داشت. پیشرفت‌های جدید در دانش میکروبیولوژی نیز تابع توسعه فناوری در میکروسکوپ‌های پیشرفته بوده‌ و خواهد بود. توسعه رایانه‌های پرقدرت از لوازم و ضرورت‌های اولیه برای توسعه اکثر رشته‌های علوم طبیعی است هرچند رشد دانش نظری در علوم مواد از جمله «ابرهادی‌ها»[32] را در تولید رایانه‌های پرقدرت نمی‌توان فراموش کرد.

  امروزه برخی فناوری‌های جدید به سطوحی از توسعه رسیده‌اند که می‌توان ادعا کرد «خود- مقوم»[33] می‌باشند بدین معنی که ظرفیت و قابلیت‌های لازم برای ترکیب و پیوند با فناوری‌های دیگر را دارا هستند. ثمره این ترکیب‌ها و پیوندها توسعه بیشتر فناوری است بدون آنکه رشدی در علوم محض و علوم طبیعی که پیش‌نیاز رشد فناوری است صورت گرفته باشد. از این‌رو، در برخی حوزه‌های فناوری، مخترعین و مبتکرین برای توسعه فناوری‌های مورد نظر خود، به جای جستجو در دستاوردهای جدید در علوم، به فرآیندهای توسعه فناوری‌های مرتبط توجه نموده و تحولات آنها را رصد می‌کنند تا بتوانند به «فناوری‌های ترکیبی»[34] دست یابند.

برسناهان و تراجتن برگ[35] (1995) تأثیر ویژگی خود-مقومی در فناوری‌های جدید را در رشد اقتصادی کشورهای پیشرفته صنعتی بررسی کرده‌اند. فناوری که فرآیندی خود- مقوم است از ویژگی‌های دیگری نیز برخوردار می‌باشد. بسیاری از فناوری‌ها، پیامدها، نتایج و آثار صنعتی غیرقابل پیش‌بینی دارند بدین معنی که موجب می‌شوند تقاضای درون‌زا برای کالاها و خدمات جدیدی شکل بگیرد و بدین واسطه می‌تواند انگیزه قوی برای نوآوری‌های بیشتر در فناوری و حتی برای تولید محصولات جدید باشد.

  بنابرآنچه گذشت می‌توان نتیجه گرفت که توسعه فناوری نهایتاً مستلزم وجود دانشمندان و مهندسانی است که از درجات بالای مهارت‌های علمی و فنی برخوردار باشند. از این‌رو، جستجو برای یافتن بهترین استعدادها در علوم محض و کاربردی در معتبرترین دانشگاه‌ها، سیاست کلی شرکت‌های بزرگی است که هدف آنها توسعه فناوری است. رشد فناوری در جهان نهایتاً از طریق تعامل دانشمندان و صاحب‌نظرانی که مجهز به مهارت‌های ریاضیات کاربردی و مسلط به علوم پایه هستند با مهندسان و کارشناسانی که خلاقیت‌های فنی بسیار بالا و مهارت‌های استثنایی در علوم کاربردی دارند، صورت می‌گیرد.

یکی از اهداف همکاری دانشگاه‌ها و صنایع در کشورهای پیشرفته صنعتی چیزی جز شناسایی و جذب همین نخبگان و ایجاد زمینه مناسب برای به‌کارگیری آنان در پیشبرد فناوری از یک‌سو و رشد بیشتر دانشگاه‌ها و سایر مراکز علمی-پژوهشی برای پرورش طیف گسترده‌تری از همین استعدادهای ویژه از سوی دیگر نیست. ایجاد و تقویت چنین رابطه سازنده‌ای بین دانشگاه‌ها و صنعت موجب می‌شود که فرآیند رشد اقتصادی در کشورهای صنعتی استمرار یابد. تحقق این رابطه سازنده، مستلزم تأسیس ترتیبات نهادی و به ویژه مدیریتی مناسبی است که بتوان کسانی را که «چیزی می‌دانند» و کسانی را که «چیزی می‌سازند» در یک فضای سامان یافته و مدیریت شده مستقیماً در ارتباط با یکدیگر قرار داد.

به بیان دیگر، توسعه فناوری مستلزم ایجاد رابطه متقابل بین دو حوزه از دانش بشری است: دانشی که قانونمندی پدیده‌های طبیعی را می‌شناسد و دانشی که به کمک آن قانونمندی‌ها می‌کوشد از طریق ساخت ابزارها و ابداع روش‌های جدید، تغییرات مطلوب را در پدیده‌های طبیعی ممکن سازد.

1-3- مبنای معرفت‌شناسی فناوری

چنانکه گفته شد فناوری در ساده‌ترین تعریف، نتیجه روابط متقابل علوم طبیعی و مهندسی است. هدف علوم طبیعی کشف اصول و قانونمندی‌های حاکم بر پدیده‌ها با استفاده از روشهای علمی است در حالی که مهندسی، فرآیندی از طراحی و ساخت ابزارها و تجهیزات فنی برای بهره‌برداری مطلوب از پدیده‌های طبیعی است و این فرآیند معمولاً مبتنی بر نتایج حاصل از دستاوردهای علمی در علوم طبیعی می‌باشد که به صورت فناوری در علوم مهندسی ظاهر شده است. هدف ما آشنایی اجمالی با 
«مبنای معرفت‌شناسی فناوری»[36] است تا زمینه لازم برای مباحث مرتبط با انتقال فناوری در صنعت نفت فراهم شود. نخست به تعریف دانش گزاره‌ای و دانش تجویزی می‌پردازیم.

  «دانش گزاره‌ای»[37] مجموعه‌ای از احکام علمی درمورد قانونمندی پدید‌های طبیعی‌ است. بدون ورود به مباحث روش‌شناسی علم، می‌توان اصطلاحات «دانش توصیفی»[38]، «دانش نظری»[39] و «دانش تبیینی»[40]را کم و بیش معادل دانش گزاره‌ای دانست. 
اصطلاح «دانش گزاره‌ای» بیشتر در فلسفه علم و روش‌شناسی علمی معمول است. این اصطلاح را در اقتصاد و مدیریت معمولاً تحت عنوان «دانش چرایی»[41] یا دانش مبنایی به کار می‌برند.

  «دانش تجویزی»[42] مجموعه‌ای از دستورالعمل‌های فنی برای تولید کالاها و خدمات است. در هر مقطع زمانی، دانش مهندسی چیزی جز گزینش خاصی از مجموعه عظیم دستورالعمل‌های مهندسی نیست.

در سال 1956 خانم رابینسون[43]، اقتصاددان کمبریج، این مجموعه عظیم را «کتاب نقشه‌های اجرایی»[44] نامید. خانم رابینسون دو سؤال کلیدی در این مورد مطرح کرد که هنوز هم معتبر است: اولاً، این کتاب به لحاظ تاریخی اساساً چگونه نوشته می‌شود؟ و ثانیاً، در هر مقطع زمانی، بنگاههای تولیدی چگونه محتوای این کتاب را می‌آموزند و بر چه مبنایی از بین روش‌های فنی موجود در آن انتخاب می‌کنند؟

  دانش تجویزی را اصطلاحاً «دانش عملی یا عملیاتی»[45] یا «دانش شیوه کار»[46] نیز می‌گویند. خاطر نشان می‌شود که اصطلاح دانش شیوه کار بیشتر در «روانشناسی شناخت»[47] به‌کار می‌رود و به دانشی اطلاق می‌شود که درخلال کاربرد مهارت‌ها شکل می‌گیرد. دانش تجویزی را «دانش چگونگی»[48]‌نیز می‌گویند که به معنای چگونگی به‌کارگیری فناوری‌های موجود در تولید کالاها و خدمات است.

در ادامه این مقاله، اصطلاحات دانش بنیادین و دانش عملیاتی را به ترتیب معادل دانش گزاره‌ای و دانش تجویزی به کار می بریم. ناگفته نماند که علاوه بر این تقسیم‌بندی، می‌توان از دو قسم دانش دیگر به شرح ذیل نام برد: «دانش چه کسی»[49] که مربوط به شناخت افراد، سازمانها، نهادها و نظایر آن است و «دانشِ چه»[50] که به شناخت اشیاء، موضوعات، مقولات و نظایر آن می‌پردازد.

  دانش عملیاتی مبنای توسعه فناوری است و لذا مباحث بسیار گسترده‌ای را شامل می‌شود که ورود به آنها خارج از موضوع این مقاله است.[51] سؤال بسیار مهمی که کاربرد فراوانی در مباحث انتقال فناوری دارد این است که آیا دانش عملیاتی را می‌توان مستقل از دانش بنیادین کسب کرد؟ به عنوان مثال آیا اجرای صحیح الگوی ساخت به لحاظ فنی، مستلزم شناخت قانونمندی‌های مرتبط با موضوع آن الگوست؟ در فلسفه علم، به نظر می‌رسد که رایل[52] (1946) اولین کسی باشد که این مسأله را از دیدگاه روش‌شناسی بررسی کرده‌است که هنوز هم از موضوعات بسیار کلیدی در فلسفه علم محسوب می‌شود و فانتل[53] (2009) تحقیقات انجام شده در این زمینه را مرور کرده‌است. ناگفته نماند که دیدگاه‌های متفاوتی نیز در این مورد وجود دارد. به عنوان مثال، کث[54] (2012) امکان‌پذیری کسب دانش چگونگی را بدون دانش چرایی بررسی کرده‌است.

  علی‌رغم مباحث بسیار جالبی که در فلسفه علم در خصوص وجوه افتراق و اشتراک دانش عملیاتی و دانش بنیادین وجود دارد، قدر مسلم این است که از دیدگاه اقتصادی و به ویژه مسئله‏انتقال فناوری، نمی‌توان مقوله «قابلیت»[55] را که مستقیماً مرتبط با پیاده کردن دستورالعمل‌های فنی توسط شرکت‏های عامل[56] و پیمانکاران[57] است نادیده‌گرفت.

دانش عملیاتی به معنای مجموعه جامع دستورالعمل‌ها و شیوه‌های انجام کار، چه به صورت کتبی و چه به صورت شفاهی و یا هردو، هیچ‌گاه کامل و خودکفا نیست و نمی‌تواند به تنهایی نقشه نهایی برای اجرای کار توسط پیمانکاران باشد. این دستورالعمل‌ها را باید مطالعه کرد و سپس تفسیر نمود و آنگاه به‌نحو مناسب به اجرا گذاشت. این فرآیند دقیقاً تابعی از قابلیت شرکت‏های عامل و پیمانکاران است.[58]

دانش عملیاتی عمدتاً شامل «اطلاعات کدبندی شده»[59] است اما شامل «دانش ضمنی»[60] نیز هست که در واقع همان تعبیر و تفسیر از شیوه‌های انجام کار است که با کسب مهارت‌های فنی در خلال اجرای دستورالعمل‌های فنی رابطه مستقیمی دارد. بدیهی است که اجزای دانش ضمنی و اهمیت آن در دانش عملیاتی، از صنعتی به صنعت دیگر فرق می‌کند اما مطلقاً نمی‌توان تأثیر آن را نادیده‌‌گرفت. در این مورد کوان و فوری[61] (1977) نقش اطلاعات کدبندی شده و دانش ضنمی را از منظر اقتصادی بررسی کرده‌اند.

  با این تعاریف و مقدمات می‌توانیم به تعریف «معرفت‌شناسی فناوری» بپردازیم. معرفت‌شناسی موضوعاً مرتبط با ماهیت، قلمرو و «نظریه دانش»[62] است. اصطلاح معرفت‌شناسی برای نخستین بار توسط فیلسوف اسکاتلندی فری‌یر[63] مطرح شد. موضوع معرفت‌شناسی، دانش بنیادین است. اینکه دانش بنیادین چیست و چگونه می‌توان آن را تحصیل کرد محور اصلی معرفت‌شناسی است. دانش بنیادین ‌از مقومات دانش عملیاتی است و همین امر، مبنای معرفت‌شناسی فناوری را تشکیل می‌دهد. به میزانی که آگاهی ما از قانونمندی‌های حاکم بر پدیده‌های عینی مرتبط با یک روش فنی بیشتر باشد به همان میزان مبنای معرفت‌شناسی فناوری بزرگتر است.

از دیدگاه تاریخی، مبنای معرفت‌شناسی فناوری در بسیاری از اختراعات و ابداعات بسیار محدود بود. بسیاری از مخترعان بزرگ می‌دانستند که برخی روشهای فنی آنان در عمل از کارایی بسیار خوبی برخوردار است بدون آنکه علت و چرایی آن را دقیقاً بدانند. با وجود این، منطقاً می‌توان گفت که اگر علت کارایی یک فناوری را به درستی ندانیم آنگاه قادر نخواهیم بود علت ناکارایی آن را به درستی درک کنیم و لذا نخواهیم توانست آن فناوری را خلاقانه توسعه و ارتقاء دهیم.

  تاریخ علم نشان می‌دهد که کم‌توجهی به مبنای معرفت‌شناسی فناوری هزینه‌های سنگینی را به دنبال داشته‌است. چقدر نیروهای انسانی ماهر و منابع مالی در خلال صدها سال به دانش کیمیاگری (در حوزه دانش عملیاتی) اختصاص یافت و هدر رفت تا آنکه پیشرفت در دانش‌های بنیادین به این تلاش‌های بیهوده پایان داد. بزرگ‌تر شدن مبنای معرفت‌شناسی فناوری به کندی صورت می‌گیرد زیرا که پیشرفت در دانش‌های بنیادین بسیار آهسته است. علی‌رغم آن کندی و این آهستگی، توسعه فناوری می‌تواند سریع باشد. چنانکه قبلاً گفته شد، در هر سطحی از دانش بنیادین می‌توان با ترکیب بهینه‌ای از فناوری‌های موجود به خلاقیت‌ها و نوآوری‌های جدیدی در روش‌های فنی دست یافت که نهایتاً چیزی جز توسعه فناوری نیست.

 




تاریخ : یکشنبه 96/11/1 | 1:44 صبح | نویسنده : مدیر | نظر