ده استراتژی جهتِ بهبود بهره وری: 

1_ استرات‍یِ تخصصی کردن عملیات 

2_استراتژی عملیاتهای ترکیب شده

3_ استراتژی عملیاتهای همزمان

4_ استراتژی یکپارچه سازی عملیاتها 

5_ استراتژی افزایش انعطاف پذیری 

6_ استراتژی حمل و نقل وانبارش بهبود یافته

7_ استراتژی بازرسی آنلاین 

8_ استراتژی بهینه سازی و کنترل فرآیند 

9_ استراتژی کنترل عملیات کارخانه 

10_ استراتژی CIM ساخت یکپارچه کارخانه
  . 

* در مصاحبه ی ساختاریافته ، مصاحبه گر در پی کشف مفاهیم نظری است.

* تلفیق چهار نوع محتوای پرسش شامل: رفتارها ، باورها، نگرش ها و خصیصه ها در یک سنجش ترکیبی واحد کاملاً بی جاست.

* یکی از مواردی که باید در طراحی پرسشنامه به آن توجه نمود این است که باید بین چهار نوع پرسش تمایز قائل شد. پرسشهای مربوط به رفتار اعتقادات نگرشها و خصیصه ها.

اجرای استراتژی :

__   اجرای استراتژی عبارت است از مجموع فعالیتها و انتخابهایی که برای اجرای یک طرح استراتژیک لازم و ضروری است.

__   اجرای Strategy فرایندی است که براساس آن استراتژی ها و سیاست ها ، با بهره گیری از برنامه ها، بودجه و رویه ها، به اجرا در می آیند و عملی می شوند.

اجرای ضعیف منجر به یکسری شکستهای استراتژیک می شود.

انتخابِ استراتژیها :  

 استراتژی بازاریابی:

___  4P : Place    Product    Price   Promotion

 استراتژی مالی

 استراتژی تحقیق و توسعه

 استراتژی تولید

 استراتژی خرید

 استراتژی لجستیک

 استراتژی مدیریت منابع انسانی

__  ایجاد حداکثر هماهنگی و همراهی میان کارکنان و سازمان

__ تجزیه و تحلیلِ شغل

__  ارزشیابی مشاغل

 __ کارمند یابی

 __ استخدام

 __ آشناسازی و جامعه پذیری

 __ حقوق و دستمزد . پاداش 

 __  انضباط

 __ ایمنی ، سلامت

__ برنامه ریزی نیروی انسانی

__  آموزش 

 
 استراتژی سیستم های اطلاعاتی

  استراتژی های تحلیل در تحقیق میدانی:

__  نظریه پردازی و یکپارچه کردن تبیین ها

__  توجه به امور متضاد و خلاف جریان

__  برجسته کردن تفسیر مشترک معناها و احساسات مشاهده گر و افراد مورد مشاهده

استراتژیهای شرکت:

 استراتژی هدایتی:

__ استراتژی های رشد :

____تمرکز:

        _____رشد عمودی
                      (در مسیر رشد، کاری می کنیم که تمام مراحل تولید را با خودمان ترکیب کنیم)

        _____رشد افقی
                      (ما تمام مراحل تولید با خودمان هست، در مسیر رشد سازمان، می رویم سراق عاملینِ عرضه کننده های کالا)

____تنوع :
        _____تنوع همگون
                  (در زمینه صنایع مرتبط با هم کار میکنند. مثلاً در زمینه های گرایشهای مختلف برقی)

        _____تنوع ناهمگون
                 (در زمینه ی صنایع مختلفی فعالیت میکنند، مثلاً هم در زمینه ی معماری و هم فولاد، لبنیات...)

کدام بهتر است؟ بهترین تابع شرایط محیط است. چیزی جایی اثبات نشده ولی بصورت عمومی گفته میشود = زمینه های کاری شرکت وقتی ناهمگون باشد ، وقتی یه صنعت پایین آمد، با دیگری خودش را حفظ کند)

 در مسیر استرات‍یهای رشد ، روشهای ورود به بازارهای بین المللی:

__   صادرات

__   اعطای امتیاز (تحت لیسانس)

__   فرانشیز (حق امتیاز)

__   سرمایه گذاری های مشترک

__   اکتساب ها (خرید)؟ خریدِ شرکتی که قبلا در آن منطقه فعالیت می کرده

__   توسعه ی کاری کم دردسر 

__   BOT  (ساخت ، فعالیت ، انتقال)

__   قراردادهای مدیریتی

__  استراتژی های ثبات:

 استراتژی توقف/ آغاز محتاطانه

__ استراتژی کاهش

 استراتژی پورتفولیو (سبد سرمایه گذاری)

 استراتژی سرپرستی

هیئت مدیره موظف است تمام تصمیماتی را که ممکن است بر عملکرد بلندمدت شرکت تاثیر بگذارد را تصویب کند.

به عبارت دیگر، شرکت اساساً توسط هیئت مدیره اداره می شودکه هماهنگ و سازگار با سهامداران، بر کار مدیران ارشد نظارت دارد.

مقصود از حکمرانی شرکت(Corporate Governance) روابطی است که میان این سه گروه(هیئت مدیره، سهامداران و مدیریت ارشد) و به منظور تعیین جهت حرکت و عملکرد شرکت برقرار میشود.

: مسئولیتهای هیئت مدیره:

1 : تعیین Strategy ، جهت گیری کلان، ماموریت یا چشم انداز شرکت

2   :عزل و نصب مدیرعامل و مدیران ارشد

3 : کنترل، نظارت یا سرپرستی مدیران ارشد

4 : بررسی و تصویب نحوه ی استفاده از منابع

5   : توجه به حفظ منافع سهامداران

: نقش هیئت مدیره مشتمل بر سه وظیفه زیر است:

1 :نظارت:  هیئت مدیره از طریق کمیته هایش میتواند در جریان کلیه تحولات داخل و خارج شرکت قرار بگیرد.

2 : ارزیابی و نفوذ : یک هیئت مدیره میتواند پیشنهادات ، تصمیمات و اعمال و اقدامات مدیران را مورد بررسی قرار دهد.

3 : آغاز به اقدام و تعیین : هیئت مدیره میتواند ماموریت شرکت را ترسیم و گزینه های استراتژیک را برای مدیرانش ترسیم کند.

Strategic Management تکامل یافته و امروزه به نقطه ای رسیده که ارزش اولیه و اساسی آن کمک به سازمانهاست تا در یک محیط پیچیده و پویا بطور موفقیت آمیزعمل کند.

از مدیران در تمام سطوح انتظار میرود که صنعت در حال تغییر را به طور مستمر تجزیه و تحلیل کنند تا در طول سال برنامه های استراتژیک جدیدی خلق کرده یا در آنها تعدیل هایی به وجود آورند.

برای رقابتی بودن در محیطهای پویا ، شرکتها مجبورند تا کمتر بوروکراتیک بوده و بیشتر انعطاف پذیر شوند.

شرکتها درمی یابند که هیچ چیزی بهتر از رقابتی دائمی(پیدار) برای آنها کارساز نخواهد بود.

   سازمان یادگیرنده:

      سازمانی که در ایجاد ، اکتساب و انتقال دانش و تعدیل رفتار خود جهت انعکاس و دریافت دانش و بینش های جدید از مهارت کافی برخوردار باشد.

شما اصلاً میدونی :

چرا مدیریت استراتژیک برای شرکتهای امروزی اینقدر مهم شده؟

چون تحقیقات نشون میده، سازمانهایی که مدیریت استراتژیک بکار گرفتن به طور کلی موفق تر از اونهایی بودن که دست به چنین کاری نزدن.

دستیابی به تطبیق و تناسب(Fit) بین محیط و استراتژی، ساختار و فرایندهای آن، اثرات مثبتی در عملکرد سازمان دارد.

  سه مزیت مهم مدیریت استراتژیک:

  درک واضح تری از چشم اندازهای استراتژیک در شرکت بوجود می آید.

  برآنچه از اهمیت استراتژیک برخوردار است تاکید و تمرکز ویژه ای بعمل می آید.

  درک بهبود یافته ای از محیطی که به سرعت درحال تغییر است ایجاد میشود.

مدیریت استراتژیک در یک شرکت چگونه شکل میگیرد و تکامل می یابد؟

  مدیریت Strategy از چهار عنصر اساسی تشکیل شده:

_ بررسی عملکرد

_تدوین Strategy

_اجرای Strategy

_ارزیابی و کنترل

امروز رفتیم سر کلاس. همکلاسیم خبر اول رو داده که من استاد رو دیدم. آقای دکتر در چند خِصلت شاخص میباشند. با کمی تامل پرسیدم چی؟ فرمودن:  سرعت .  تسلط بر زبان انگلیسی.  نظم.  عدم لطف و گذشت و مهربانی (از غیبتها نمی گذرند!!!). 

یه نفس عمیق کشیدم و حضرت علی را به یاری طلبیدم....

استاد سرِ ساعت وارد شدند. با گامهایی محکم و استوار با سرعتی متناسب مستقیم وارد شده، بر سکوی تدریس جلوس نموده و با لحنی محکم و متناسب با آنچه شنیده بودیم شروع کردند.

قبولیِ ترم اولیها را تبریک گفته و بر همه ی دانشجویان آغاز ماهِ مهر را.

مهلتی جهت نفس کشیدن ندادن. اسامی دانشجویان و رشته ی تحصیلی مقطعی قبلی رو پرسیدن و بلافاصله منابع تدرسی خودشون رو معرفی کردن. هنوز داشتیم اسم کتابها رو مینوشتیم که اسم دانشجوی سرِ لیست رو صدا زدن و فرمودن خانم نوری شما فصل اول رو PawerPoint  میکنید و .... بنده خدا(خانم نوری) مثل شُک شده ها پرسید :چرا اینقدر یکدفعه ای؟ استاد در جواب فرمودن : مگه چه خبری دادم؟ خبری مرگی کسی رو که بهتون اطلاع ندادم.

نفسم توو سینه حبس شد. یا زهرا ، اخلاقی استاد رو ، حواسم باشه...

جا برای نفس کشیدن ندادند، هنوز خودکار توو دستم جاگیر نشده بود که استاد نصفِ بُرد را پُر کرده بود.....

Planning==> Organizing==> Staffing==> Motivating==>Controlling

برای سازمانها دو نوع محیط داریم:

Internal  &  External

ما در دیدگاه سنتی ...........

نمودارِ  SOWT  , Or TOWS

   S=Strength   W=Weakness    O=Opportunity  T=Threat

هنر یک مدیر خوب آن است که تهدیدات را به فرصتها تبدیل و نقاط ضعف را به نقاط قوت تبدیل نماید.

استاد با همین سرعت جلو میرفت، یه جایی خودش مثل اینکه از نوشتن و پاک کردنِ تابلو کممی احساسِ خستگی کرده بود، روی سکوی تدریس جلوس نموده و پرسیدند: خب کسی تا اینجا سوالی نداره؟!... بروبچ نفس نکشیدند. استاد فرمودن: خوبه. ظاهراً همه چی کاملاً تفهیم شده و قدرتِ جذبِِ و تفهیمِ دانشجویان بالاست. عرض کردم : استاد سرعتِ تدریس بالاست و هنوز از هماهنگ با سرعت شما نشدیم. استاد فرمودن نه شما فنی _مهندسی ها با عدد و رقم سر و کار دارین و این درس کمی سمعی و بصری ست. برای همین عقب موندین.

استاد مهلتی جهت پاسخگویی نداده و در ادامه از تئوریِ 8M فرمودن و از Vision و فاکتورهای PESTEL و ...

کلاس به نیمه رسیده بود که احساس کردم دیگه نصفِ مباحثِ ترم رو تدریس کردن، با همکاریِ دو نفر از دوستان شروع کردیم به مشارکت در مباحث، هر تیتر و عنوانی رو تعریف میکردن ماهم مثال می آوردیم، سوال میکردیم.

خدا وکیلی اگه ما دو، سه نفر هم به این سبم مشارکت نمی کردیم نمی دونم چه اتفاقی میوفتاد. گه گاهی به رفیقِ بغل دستیم التماس میکردم که عزیزم شما هم یه کمکی بفرمایید، اگه شما یاری نکنید تمامِ کتاب رو همین جلسه تدریس میکنه ها.... یاری بفرمایید.

در طبیعت فرایندهایی وجود دارد که تغییر در کمیت آنها، نهایتاً منجر به رویدادهایی غیرقابل پیش بینی و گاهی فاجعه آمیز می شوندکه به تغییر در کیفیت می انجامد. آب میتواند درجه حرارت بیشتری را بپذیرد، تا زمانی که به نقطه جوش برسدو در آن نقطه به بخار تبدیل شود. هر شتر تا حدی افزایش بار را تحمل میکند، ولی پس از مدتی به نقطه ای میرسد که حتی با افزایش یک پر کاه می نشیند و دیگر نمیتواند حرکت کند.

امروزه تغییر امری بدیهی فرض میشود که میتوان منشا آن را داخلی یا خارجی دانست. اگر منطق تغییراتی که به دنیای ما شکل می بخشند درونی باشد فهم و اداره تغییر با سهولت بیشتری امکان پذیر است.

اندیشه های جدید درباره مدیریت تغییر، به تفسیر تغییر در دو سطح پرداخته اند.

در سطح اول که توصیفی است، تلاش میشود که نشانه های تغییر فهرست گردد. این کار برحسب رویدادهای مجزا که بر ماهیت، فضا، جهت و فناوری، بازار، جمعیت و سایر نوسانات اجتماعی انجام می شود.

در سطح دوم که تحلیلی تر است سعی میشود که ویژگی هر تغییر، برحسب مفاهیمی انتزاعی تر مانند میزان عدم اطمینان و یا اغتشاش بررسی شود. این تلاشها به ارائه توصیف ها و طبقه بندی هایی درباره ماهیت تغییر انجامیدند، اما تبیین عملی پویایی تغییر را میسر نساختند.