8- نتیجهگیری
ایجاد رابطه متقابل بین دو حوزه از دانش که یکی قانونمندی پدیدههای طبیعی را میشناسد و دیگری به کمک این قانونمندیها محصولات جدید و فرآیندهای فناورانه را میسازد شرط لازم برای توسعه فناوری است. بهبود بازار فناوری و ارتقاء کارایی در این بازار از طریق جریان صحیح اطلاعات، اصلاحات ساختاری، مدیریتی و حقوقی و اتخاذ تدابیر مناسب و مبتنی بر عملکرد بازار توسط نهادهای تنظیمگر بازار فناوری برای مدیریت و هدایت عملکرد عرضهکنندگان و تقاضاکنندگان فناوری و تسهیل فرآیند سازوکارهای این بازار از طریق رفع موانع و ایجاد مشوقها و انگیزههای مناسب، از شروط کافی برای توسعه فناوری میباشد. در این مقاله نشان دادهایم که علیرغم تأکیدات مکرر در قراردادهای نفتی بر ضرورت انتقال و توسعه فناوری در خلال بیش از چندین دهه، متأسفانه غفلت از نکات فوقالذکر موجب شده است که عملکرد تاریخی سیاستهای اتخاذ شده برای انتقال و توسعه فناوری در این صنعت عظیم، اساساً رضایتبخش نباشد.
سازوکار توسعه فناوری در صنعت نفت در کشورهای پیشرفته صنعتی تفاوتهای اساسی با کشورهای در حال توسعه نفتی دارد. ظرفیتسازیهای علمی و مهارتهای فنی برای جذب ایدهها و درک کامل پیچیدگیهای موجود در فناوریهای جدید وارداتی و نحوه استفاده از ابزار و تجهیزات پیشرفته مرتبط با این فناوریها نهتنها برای کشورهای در حال توسعه نفتی ضروری است بلکه نخستین گام برای بومیسازی و نوآوریهای فناورانه و توسعه و تجاریسازی این فناوریها میباشد.
شناخت بازیگران بازار فناوری برای انتقال و توسعه فناوری از اهمیت ویژهای برخوردار است. در گذشته، شرکتهای نفتی بینالمللی تمام مراحل خدمات فنی و توسعه فناوریهای مرتبط با بخش بالادستی را در انحصار داشتند و لذا هیچگونه تمایلی به انتقال دانش فنی به کشورهای در حال توسعه نفتی نداشتند. در واقع، سیاست شرکتهای نفتی بینالمللی در حفظ وابستگی دائمی کشورهای صاحب مخزن به سرمایه، فناوری و مدیریت این شرکتها بود. از اینرو، با هر اقدامی که موجب میشد نیاز به خدمات مدیریتی، مالی و فنی آنها کاهش یابد به شدت مخالفت میکردند. با وجود این، به موازات رقابتی شدن بازار جهانی نفت و تخصصیتر شدن فرآیند عملیات در این صنعت، بازیگران جدیدی مانند پیمانکاران نفتی، شرکتهای سازنده تجهیزات نفتی، شرکتهای خدماتی- مشاورهای و شرکتهای مهندسی و ساخت در بخش بالادستی نفت فعالانه وارد این بازار شدهاند بهنحوی که امروزه شرکتهای نفتی بینالمللی نوعاً راهبرد «خرید» فناوریهای پیشرفته را جایگزین راهبرد «ساخت» این فناوریها کردهاند. بدین ترتیب شرکتهای خدمات نفتی که مسئولیت جدید شناسایی نیازهای فناوران? شرکتهای نفتی بینالمللی و انتقال این نیازها به شرکتهای توسعهدهنده فناوری را عهدهدار شدهاند، نقش فعالی در تسهیل سازوکار عرضه و تقاضای فناوری در بازار فناوری را ایفا میکنند. بدیهی است که پیمانکاران نفتی بیش از سایر بازیگران بازار از مشکلات فنی و ضرورت توسعه فناوریهای مناسب برای رفع این مشکلات آگاه هستند و با تقاضای مؤثر خود محرکی برای عرضه فناوریهای جدید ایجاد میکنند هرچند که عرضه فناوریهایی که مستقل از تقاضای پیمانکاران و صرفاً با نوآوریهای شرکتهای توسعهدهنده ایجاد شده است میتواند تقاضای خود را به وجود آورد.
متأسفانه فقدان آگاهی کافی در کشورهای در حال توسعه نفتی از تغییر و تحول جایگاه و نقش بازیگران اصلی در بازار جهانی فناوری موجب شده است که بسیاری از سیاستگذاران فناوری در این کشورها بر این باور باشند که تکیه بر شرکتهای نفتی بینالمللی و تأکید بر انتقال و توسعه فناوری در قالب پیوستهایی در قراردادهای اکتشاف، توسعه و تولید از میادین نفتی مؤثرترین راهکار برای انتقال و توسعه فناوری است. با وجود این، نمیتوان این نکته را نادیده گرفت که قراردادهای نفتی را میتوان بهنحوی طراحی کرد که فضای مناسبی برای همکاری با شرکتهای نفتی بینالمللی برای انتقال و توسعه فناوری فراهم کند به شرط آنکه «ظرفیت جذب» در داخل وجود داشته باشد. وجود ظرفیتهای فنی برای جذب دانش عملیاتی در بخش بالادستی و آگاهی از دانشهای بنیادین و وجود سازوکارهای مناسب برای ارتقاء آنها از شروط لازم برای انتقال و توسعه فناوری در چارچوب قراردادهای نفتی است. به عنوان مثال، تصریح مواردی همچون «بازرسی از حوزه عملیات و کلیه صورتحسابهای مالی و دسترسی به کلیه گزارشهای مرتبط با عملیات نفتی»، «تأیید برنامههای فنی شرکت خارجی قبل از شروع عملیات و در خلال عمر قرارداد»، «صیانت از منابع نفتی و استفاده از روشهای فنی مناسب در بهرهبرداری از مخازن»، «تربیت نیروی انسانی و ارتقاء مهارتهای فنی» در اکثر قراردادهای منعقده در طول تاریخ صنعت نفت کشور به شرطی در انتقال و توسعه فناوری ثمربخش است که ظرفیتهای فنی و علمی لازم برای جذب دانش عملیاتی و دانش بنیادین در بخش بالادستی نفت ایجاد شده باشد. امکانپذیری ایجاد این ظرفیتهای فنی و علمی در چارچوب قراردادهای نفتی برای جذب فناوریهای پیشرفته، توهمی بیش نیست و ما این نکته را در این مقاله در تحلیل سوابق تاریخی شکست قراردادهای نفتی در انتقال و توسعه فناوری در کشور نشان دادهایم.
انتقال و توسعه فناوری فیالنفسه هدف نیست بلکه ابزاری برای تحقق اهداف صنعت نفت است. از اینرو، سیاستهای انتقال و توسعه فناوری در بخش بالادستی نفت میبایستی با سیاستهای بهینه بهرهبرداری از مخازن نفتی کشور سازگار باشد. انتقال و توسعه فناوری نیازمند سرمایهگذاریهای سنگین است و لذا بررسی
هزینه-فایده این سرمایهگذاریها به لحاظ اقتصادی از اهمیت ویژه ای برخوردار میباشد. از اینرو، نخست بایستی که اولویتها و محدودیتها در بخش بالادستی شناسایی شود تا بتوان متناسباً الگوی انتقال و توسعه فناوری را طراحی کرد.
شرط بهینگی در بهرهبرداری از مخازن نفتی کشور همانا حداکثرسازی ارزش اقتصادی ذخایر نفتی با رویکرد تأمین منافع بیننسلی از طریق تولید صیانتی و اجرای برنامههای صحیح افزایش ضریب بازیافت است. این برنامهها میبایستی متناسب با مخازن نفتی کشور بهلحاظ ویژگیهای سنگ مخزن و سیال درجا، حجم عظیم نفت درجا و پایین بودن ضریب بازیافت در مرحله تخلیه طبیعی باشد. از اینرو، الگوی انتقال و توسعه فناوری در بخش بالادستی بایستی با توجه به اولویتهای فوقالذکر طراحی و هدفگذاری شود تا بتوان با منابع مالی محدود دقیقاً به آن دسته از فناوریهایی دست یافت که واقعاً نیازمند آن هستیم.
در این مقاله، ساخت داخلی تجهیزات صنعت نفت، به عنوان یکی از راهکارهای مؤثر برای انتقال و توسعه فناوری پذیرفته شده است. با توجه به این نکته که عملیات نفتی همواره با خطرات بسیار بالا همراه است، شرکت ملی نفت موقعی میتواند تجهیزات تولید داخل را جایگزین خریدهای خارجی کند که این محصولات به لحاظ کیفیت و استانداردهای فنی و همچنین قیمت، قابلیت رقابت با محصولات مشابه خارجی را داشته باشد. بنابراین، نخستین گام تأسیس نهادی توسط وزارت نفت با همکاری سازمانها و مراکز ذیربط، برای سنجش کیفیت و استانداردسازی تولیدات داخلی است. ایجاد بانک اطلاعاتی از خریدهای خارجی و شناسایی تجهیزاتی که امکان ساخت داخلی آنها به لحاظ رعایت استانداردهای فنی با قیمتهای رقابتی در سطح رضایتبخشی هماکنون مهیاست و یا آنکه با حمایتهای مالی و همکاری با دانشگاهها و مراکز علمی- مهندسی در آینده نزدیک امکانپذیر میباشد، کاملاً ضروری است.
مشارکت با سازندگان خارجی برای ساخت تجهیزات نفتی در داخل منطقاً زمینههای مناسبی برای تعامل فنی مهندسان و مدیران ایرانی با شرکتهای پیشرفته خارجی را فراهم میکند که البته راه را برای انتقال و توسعه فناوری هموار میسازد به شرط آنکه ظرفیتهای لازم برای جذب دانشهای بنیادین و عملیاتی و کسب مهارتهای فنی-حرفهای در داخل وجود داشته باشد.
نقش وزارت علوم، تحقیقات و فناوری در تأسیس، توسعه و بهرهبرداری از شبکه ملی نوآوری و توسعه فناوری با مشارکت فعال دانشگاهها و مراکز علمی-پژوهشی و همچنین برنامهریزی صحیح و نظارت دقیق نهادهای تنظیمگر بازار فناوری و رعایت استانداردهای لازم در ساخت داخلی تجهیزات، شرط لازم برای توفیق این راهکار است.
بنابراین میتوان گفت که سیاستهای انتقال و توسعه فناوری در صنعت نفت نهایتاً مسئلهای فرابخشی است که میبایستی هماهنگ با راهبردها، سیاستها و الگوهای توسعه علمی و فناوری وزارت علوم، تحقیقات و فناوری و در چارچوب راهبردهای توسعه صنعتی کشور اتخاذ شود تا بدین ترتیب ظرفیتهای علمی و مهارتهای فنی برای جذب، توسعه و بومیسازی فناوریهای مورد نیاز صنعت نفت فراهم شود. خوشبختانه در حال حاضر این ظرفیتها در بسیاری موارد تا حد رضایتبخشی فراهم شده است، اما نکته کلیدی در حوزه تنظیم و مدیریت بازار فناوری، اتخاذ تدابیر مناسب برای بهرهبرداری از این ظرفیتهاست که زمینهساز توسعه این ظرفیتها نیز هست. مطالعه جامعی از ساختارهای سازمانی، الگوهای مدیریتی و نظامهای تصمیمگیری در مراکز علمی-پژوهشی دولتی و خصوصی و شرکتها و مؤسسات موفق در توسعه فناوری در خارج از کشور که توانستهاند از ظرفیتهای موجود در سطح جهانی بهرهبرداری کنند، نخستین گام برای طراحی الگوی مناسب جهت بهرهبرداری از ظرفیتهای موجود در کشور است.
از سوی دیگر، ریشههای تاریخی نفوذ استعمار انگلیس در شکلگیری نظام مدیریتی در شرکت نفت انگلیس- ایران و سپس استمرار آن به صورت پیچیده تر در کنسرسیوم که طبعاً تبعات منفی آنها در تحولات بعدی دستگاه نفت بیتأثیر نبوده است فضای مناسبی برای بهرهبرداری از ظرفیتهای موجود جهت تدوین راهبردهای مناسب در توسعه صنعت نفت به وجود نیاورده که همسو با منافع ملی و سازگار با تحولات جهانی این صنعت به ویژه در انتقال و توسعه فناوری باشد. این تبعات منفی را به ویژه در نگرش امنیتی به اطلاعات و آمارهای پایه که اساس اتخاذ سیاست گذاریهای بهینه نفتی است میتوان به وضوح ملاحظه نمود. البته بسیاری از اطلاعات نفتی میبایستی محرمانه باشد اما هنوز تعریف دقیقی از اطلاعات محرمانه و محدوده این اطلاعات توسط نهادهای رسمی خارج از نفت مانند شورای عالی انرژی و شورای عالی امنیت ملی ارائه نشده است و لذا سلیقه، طرز تلقی و رویکرد برخی مدیران و کارشناسان صنعت نفت نقش اساسی را در طبقهبندی اطلاعات نفتی ایفا میکند که آن هم تابعی از فضای فرهنگی حاکم بر ساختار مدیریتی شرکت ملی نفت و وزارت نفت در مقاطع مختلف زمانی است.
از دیگر تبعات منفی نظام استعماری سابق بر دستگاه مدیریتی نفت کشور که متأثر از سابقه طولانی در وابستگی فنی-مدیریتی به خارج از کشور نیز هست، حاکمیت سلسله مراتب سنتی و انعطافناپذیر اداری در اتخاذ تدابیر و راهبردها در قلمرو موضوعاتی است که مبنائاً تخصصیاند. این امر در زنجیره عملیات نفتی به ویژه در اتخاذ سیاستهای بهینه اکتشاف، توسعه و بهرهبرداری از مخازن نفتی که متضمن تأمین منافع بین نسلی در پرتو تحولات آتی بازار جهانی انرژی است به وضوح ملاحظه میشود. ملاحظهکاری افراطی و نگرش تک بعدی به صنعت عظیم نفت کشور و طراحی برخی سیاستهای توسعهای این صنعت بدون ملاحظات کارشناسی نسبت به محدودیتها و فرصتهای موجود در اقتصاد ملی، ریشه در همین سوابق تاریخی دارد. این محافظهکاریها و محدودنگریها تا بدانجا پیش میرود که بعضاً انتقال، توسعه و بومیسازی فناوری را موضوعاً خارج از وظایف اصلی شرکت ملی نفت یا وزارت نفت تلقی کرده و خریدهای خارجی را کاراترین روش تأمین فناوریهای نفتی میداند.
بهرهبرداری از ظرفیتهای جذب دانش و مهارتهای فنی برای توسعه و بومیسازی فناوری به شرطی امکانپذیر است که بازار فناوری از کارایی لازم برخوردار باشد. وجود نهادهایی که متکفل تنظیم و مدیریت بازار فناوری هستند و با رفع موانع و تولید و انتشار اطلاعات مورد نیاز برای عرضهکنندگان و تقاضاکنندگان فناوری میتوانند سازوکار عرضه و تقاضای فناوری را تسهیل نمایند و با استفاده از ابزارهای تشویقی و محرکهای اقتصادی قادرند زمینههای ارتقاء سطح فناوری را فراهم میکنند قطعاً نقش درجه اولی را در رشد کارایی بازار فناوری ایفا میکنند. امکان بهرهبرداری بهینه از ظرفیتهای جذب فناوری فقط با حضور فعال این نهادهای تنظیمگر و تسهیلکننده در مدیریت بازار فناوری امکانپذیر است.
در بازارهای فناوری با کارایی بالا، پیمانکاران و شرکتهای عامل نفتی که بهرهبرداران فناوری هستند میتوانند نیازهای خود را به توسعهدهندگان فناوری منتقل کنند ضمن آنکه توسعهدهندگان فناوری نیز دستاوردهای خود را به متقاضیان فناوری معرفی میکنند، بدین ترتیب نهتنها تقاضای مؤثر محرکی برای عرضه است بلکه عرضه نیز میتواند تقاضای خود را ایجاد کند.
در مجموع میتوان نتیجه گرفت که با توجه به مختصات کنونی بخش بالادستی صنعت نفت، به ویژه وضعیت ذخایر نفتی و ظرفیت بالقوه ازدیاد برداشت از یکسو و تحولات بازار جهانی نفت در پرتو تحولات بازار جهانی انرژی و جایگاه ایران در این تحولات از سوی دیگر، میتوان اهداف صنعت نفت در بخش بالادستی را تا آینده قابل پیشبینی و به ویژه تا افق چشمانداز شناسایی نمود و نیازهای این صنعت به فناوریهای پیشرفته را برای تحقق این اهداف معلوم کرد و آنگاه برای بهرهبرداری از ظرفیتهای فعلیِ جذب دانشهای بنیادین و عملیاتی برنامهریزی نمود. این همه، بدون دسترسی به اطلاعات دقیق از وضعیت موجود و حضور فعال نهادهای تنظیمگر با هدف نظارت و مدیریت بازار فناوری و ارتقاء سطح کارایی در این بازار امکانپذیر نیست. همکاری با شرکتهای خارجی برای انتقال و توسعه فناوری چه در چارچوب قراردادهای نفتی برای اکتشاف، حفاری، توسعه و تولید و چه در قالب قراردادهای ساخت تجهیزات موقعی ثمربخش است که سازوکارهای فوقالذکر فراهم شده باشد.